English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
practician U کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
professional U پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professionals U پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
nostradamus U کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
sandbagger U کسیکه کیسه شن بکار برد
malapropian U کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
disbar U سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
practitioner U وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
practitioners U وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
bunkcombe U نطق وکیل در مجلس برای خودنمایی در پیش وکیل کنندگان
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
barrister U وکیل مشاور وکیل دعاوی
barristers U وکیل مشاور وکیل دعاوی
retainers U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
well there are actors and actors U آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
lawyers and laymen U وکیل و غیر وکیل
vocation U پیشه
walks of life U پیشه
craft U پیشه
handicraftsman U پیشه ور
craftbrother U هم پیشه
professions U پیشه
tradesmen U پیشه ور
artisans U پیشه ور
artisan U پیشه ور
mystery U پیشه
mysteries U پیشه
tradesman U پیشه ور
vocations U پیشه
calling U پیشه
profession U پیشه
walk of life U پیشه
trade U پیشه
line of business U پیشه
functions U پیشه
function U پیشه
careers U پیشه
careering U پیشه
jobs U پیشه
careered U پیشه
traded U پیشه
avocation U پیشه
job U پیشه
occupation U پیشه
occupations U پیشه
crafts U پیشه
artificer U پیشه ور
functioned U پیشه
career U پیشه
practice U کار پیشه
profession of medicine U پیشه پزشکی
jackdaws U کلاغ پیشه
oppressive U ستم پیشه
chisel tooth دندان پیشه
professionally U از لحاظ پیشه
line of business U شاخه پیشه
handicraft U پیشه دستی
pursuit U حرفه پیشه
practice U رویه پیشه
supervisory U مباشر پیشه
studios U پیشه گاه
studio U پیشه گاه
amorist U عاشق پیشه
traded U پیشه حرفه
the long robe U پیشه قضائی
trade U پیشه حرفه
amative U عاشق پیشه
jackdaw U کلاغ پیشه
pursuits U حرفه پیشه
freelancer U پیشه ور آزاد
limit stop U حد ایست
standstill U ایست
holds U ایست
time out U ایست
hold U ایست
halts U ایست
cessation U ایست
breathing space U ایست
whoa U ایست
avast U ایست
halt U ایست
stop U ایست
stops U ایست
stopped U ایست
stopping U ایست
halted U ایست
standstil U ایست
stayed U ایست
stand U ایست
perisystole U ایست دل
stoppage U ایست
stay U ایست
stoppages U ایست
flag stop U ایست
trade U پیشه وری کاسبی
laid up in bed U پیشه ویژه رشته
career women U زن دارای حرفه یا پیشه
career woman U زن دارای حرفه یا پیشه
craft guild U صنف پیشه وران
profession U پیشگانی پیشه کار
traded U پیشه وری کاسبی
professions U افهار پیشه و حرفه
industry U پیشه و هنر ابتکار
good will U حق کسب و پیشه وتجارت
professionally U ازراه پیشه یاکسب
ministry of industry U وزارت پیشه و هنر
profession U افهار پیشه و حرفه
he is a physician byprofession U پیشه او پزشکی است
professions U پیشگانی پیشه کار
industries U پیشه و هنر ابتکار
interval U ایست وقفه
closest U ایست توقف
statics U ایست شناسی
hold U ایست نگهداری
unceasing U ایست ناپذیر
suspension U ایست تعلیق
suspensions U ایست تعلیق
haemostasis U ایست خون
haemostasia U ایست خون
fixism U ایست گرایی
to make a stop U ایست کردن
nodal point U نقطه ایست
holds U ایست نگهداری
stop element U عنصر ایست
truces U جنگ ایست
dynamic stop U ایست پویا
ceases U ایست توقف
close U ایست توقف
ceasing U ایست توقف
whoa U ایست دادن
at pause U در حال ایست
pausal U ایست دار
caesura U وقفه ایست
it is a thankless task U کاربیهوده ایست
to make a pause U ایست کردن
truce U جنگ ایست
ceased U ایست توقف
closer U ایست توقف
hold water U قایق ایست
silences U ایست بی حرکت
period U نوبت ایست
silencing U ایست بی حرکت
silenced U ایست بی حرکت
silence U ایست بی حرکت
cease U ایست توقف
closes U ایست توقف
periods U نوبت ایست
specialisms U پیروی علم یا پیشه ویژه
specialism U پیروی علم یا پیشه ویژه
to retain a freelancer U استخدام کردن پیشه ور آزاد
stopping sight distance U فاصله دید ایست
avast U ایست توقف کنید
stop bit U بیت ایست نما
stop bit U ذرهء ایست نما
halts U سکته ایست کردن
halted U سکته ایست کردن
halt U سکته ایست کردن
hockey stop U نوعی ایست ناگهانی
lay-by U جایگاه ایست ایستگاه
interludes U ایست میان دو پرده
the train runs without a stop U قطار بدون ایست
to be under ane U در حال ایست بودن
to come U بحال ایست درامدن
to heave to U بحالت ایست دراوردن
fetch up U بحال ایست درامدن
ease all U درکرجی رانی ایست
what kind of a bird is that ? U چه قسم پرنده ایست
to put to a pause U بحال ایست دراوردن
interlude U ایست میان دو پرده
total stopping distance U طول ایست کامل
torpidity U حالت سستی ایست
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
lay by U جایگاه ایست ایستگاه
he has a loose conduct U ادم هرزه ایست
haemostatic U وابسته به ایست خون
lay-bys U جایگاه ایست ایستگاه
eminence U پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
stopping sight distance U فاصله دید برای ایست
hyphens U نشان اتصال ایست درسخن
It is an extremely complicated problem. U مسأله بسیار پیچیده ایست
hyphen U نشان اتصال ایست درسخن
patience is a virtue U شکیبائی خوی پسندیده ایست
the child is a wonder U این بچه عجوبه ایست
industrial wealth U مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
actual job [job held] [occupation held] U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
menopause U بند امدن قاعدگی ایست طمث
to taxi to a standstill U حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
rigger U کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com